سفر بمباران از علیمحمد مودب
اعترافات تکاندهنده
میتوانستیم
در صفهای نان
قرارهای عاشقانه بگذاریم
در فروشگاههای بزرگ، قایمباشک بازی کنیم
و در کارخانهها شعر بخوانیم
اگر غم نان نبود
اگر دروغ نبود
میتوانستی صدای مرا از حنجره خودم
بشنوی
و چشمهایم را از پنجرههای دیگران نبینی
هفت قطعه شعری که در این کتاب نگاشته شده بود، بیشتر رنگ و بوی حماسی داشت و این اشعار آن هم با این اوزان، چندان لذت شنیداری و خیالی نصیب من نکرد. بیشتر به دلنوشته میماند تا شعر، من بیشتر عبدالملکیان را میپسندم. البته باید به این نکته هم اشاره کرد که فضای این دو شاعر با هم متفاوت است ولی به نظرم اثر جذابی نبود. شاید باید بار دیگر بخوانم.
به یاد صحبتهای مرتضی مردیها افتادم که میگفت در دنیای امروز حماسه وجود ندارد بلکه تراژدی حکمفرماست، راست هم میگفت همه بازندهایم، برندمون هم بازندست، اگر در زمین بازی برده، در زمین اخلاق باخته ...
- ۰۰/۰۴/۰۴