شب‌نامه

به قول روژین: مجالی برای فرار از خود سانسوری ، تلخندی به زندگی و همدلی صادقانه

شب‌نامه

به قول روژین: مجالی برای فرار از خود سانسوری ، تلخندی به زندگی و همدلی صادقانه

۱ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

 

این کتاب را مدتی پیش خواندم، کتاب خیلی فضای تاریکی داشت، تصویرسازی نویسنده طوری بود که حس غم و تنهایی به شدت ملموس بود. طبیعی هم هست که فضای کتاب به این صورت باشد، چراکه این کتاب در سال 1953 منتشر شده و فضای بعد از جنگ جهانی دوم هم این نوع نگاه را می‌طلبیده است.

بخشی از کتاب را در قسمت پایین قرار می‌دهم:

دورانی که از سکس غنی اما در واقع از عشق نهی است.(صفحه 7)

وقتی به طرف شیر آب می‌روم تا سطل را پر کنم، بی‌آنکه بخواهم، صورتم را در آیینه می‌بینم؛ زنی لاغر که فهمیده زندگی چقدر تلخ است. (صفحه 44)

وقتی چشمم به آیینه می‌افتد، در آن طرف چهره‌ام، دو تا کوچولوی دو قلویم – رگینا و ربرت – را می‌بینم که به دنیا آوردمشان تا مرگشان را به چشم ببینم. (صفحه 47)

آه، می‌دانم و فراموش نمی‌کنم! می‌دانم که بچه‌هایم به دلیل شپش مردند، به این دلیل مردند که به ما داروی کاملاً بی‌اثری فروخته شد که کارخانه‌اش توسط پسرعموی وزیر بهداری اداره می‌شد، در حالی که داروی خوب و موثر توقیف شده بود. (صفحه 48)

و حتی یک کلمه هم نگفت ... (صفحه 50)

نه، نه فرد، می‌ترسم چون نمی‌توانم آنها را از هیج حقیقتی مطلع کنم، نه از خشونت آدم‌ها و نه از خشونت خانم فرانکه که هر روز صبح نان فطیر دریافت می‌کند، اما، هر بار که یکی از بچه‌ها به مستراح می‌رود، بسرعت از اتاق کارش خارج می‌شود، تمیزی مستراح را کنترل می‌کند و اگر حتی یک قطره آب، کف مستراح را خیس کرده باشد، در راهرو غرغر راه می‌اندازد. من از آن قطره‌های آب وحشت دارم، به محض آنکه صدای خارج شدن بچه‌ها را از مستراح می‌شنوم، عرق سرد رویم می‌نشیند. نمی‌توانم خوب شرح بدهم، شاید تو بتوانی بفهمی چه چیزی افسرده‌ام می‌کند. (صفحه 118)

خوشا به حال کسانی که همدیگر را دوست نداشته باشند و ازدواج کنند. همدیگر را دوست داشتن و ازدواج کردن، وحشتناک است. (صفحه 156)

  • ۰۵ فروردين ۰۱ ، ۲۰:۳۳
  • سعید ‌‌