شب‌نامه

به قول روژین: مجالی برای فرار از خود سانسوری ، تلخندی به زندگی و همدلی صادقانه

شب‌نامه

به قول روژین: مجالی برای فرار از خود سانسوری ، تلخندی به زندگی و همدلی صادقانه

پرنده من از فریبا وفی

جمعه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۶ ب.ظ

 

من پیش از خوانش هر کتاب نقد و نظر دوستان پیرامون کتاب مورد نظر را نگاهی می‌اندازم. بیش از هر چیز به این نکته اشاره شده بود که شخصیت‌های زن داستان وفی، منفعل هستند و اختیاری از خود ندارند. هیچ کاری نمی‌توانند بکنند، اصلا در قید و بند هستند و گرفتار. فقط دارند تحمل می‌کنند و همه چیز را در دل خودشان جمع می‌کنند. به نظرم فرهنگ گذشته ایرانی هم همین بوده و نمیشه انکارش کرد، وقتی به اطرافیان نگاه می‌کنم و به زنان قدیمی فامیل نگاه می‌کنم، می‌بینم که آره تقریبا همشون همینطور بودند و همه چیز را تحمل می‌کردند و با تمام سختی زندگی را ادامه می‌دادند. در این داستانی که از خانم وفی خواندم اصلا متوجه نام شخصیت اصلی داستان نشدم، یعنی شهین بود، مهین بود، شادی بود، شاهین بود، امیر هم بود ولی زن اصلی داستان نبود. یعنی در زندگی ایرانی آن چیزی که هست ولی هیچ وقت دیده نمیشه، زن زندگیه. پای همه چیز هست ولی هیچ کس پاش نیست. این کتاب الان که چک کردم از 53 بخش تشکیل شده، چرا اینو گفتم به خاطر اینکه در بخش‌های آخر احساس خمودگی کردم یعنی خسته شدم از داستان از این هم تحمل و گذشت و صبر ...

  • ۰۰/۰۳/۲۸
  • سعید ‌‌